نویسنده در کتاب خود با بیان داستانی از یک زندگی سعی دارد تا به یکی از مسائلی که کم کم در حال فراگیری جامعه ماست و الگویی غربی دارد بپردازد و مشکلات پنهان در دل آن را برجسته سازد. ازدواج سفید موضوعی است که جوانان ما امروز به آن مایل شده اند و کم تر به عواقب آن می اندیشند. ماجرا از زبان دختری جوان روایت می شود که مادری مقید دارد و در خانواده ای با وضع مالی متوسط زندگی می کند. او دوستی به نام پیمان دارد که عاقبت رابطه شان همیشه برایش مبهم است و دوستی صمیمی به نام مارال که سبک زندگی اش 180 درجه متفاوت از او است. نگار با افکار و عقایدی متضاد زندگی می کند که از یک سو مادرش آن ها را در گوشش می خواند و از سویی دیگر مارال، گویا روحش میان سنت و دنیای مدرنیته سرگردان است.