نمایش نامة «والنتیا» در دو پرده با موضوع بی عدالتی، عدم تساوی افراد در برابر قانون و حاکمیت روابط به جای ضوابط در جامعه نگاشته شده است. نمایش نامه نویس به بررسی نتیجة این معضلات در سطح محدودتر؛ خانواده می پردازد و بعد از آن به رابطة انسان با خودش توجّه می کند. بدین ترتیب که «شاما وف» 32ساله، بازرس وظیفه شناس و موفّقی است که در جریان پرونده جرم پسر یکی از افراد بانفوذ منطقه متوجّه می شود که رابطه می تواند بالاتر از ضابطه (قانون) عمل کند و در پی آن دچار سرخوردگی شده و از شهر و کار و خانواده گذشته و به گوشة دنج و بی سر و صدای چای خانة محقّر «چولیمسک» پناه می برد؛ او با پناه بردن به این مکان، تمایلی به صحبت کردن از گذشتة خود ندارد و تنها می خواهد که او را به حال خود بگذارند.