ایوان کلیما ، نویسنده مشهور چک ، در زندگی نامه صمیمی و گرم خود که شامل شش دهه جنگ ، توتالیتاریسم ، سانسور و مبارزه برای دموکراسی بود ، به زندگی قابل توجه خود و این دوره ی حساس در تاریخ قرن بیستم می پردازد. داستان کلیما از دهه 1930 در حومه ی پراگ آغاز شد ، جایی که او غافل از میراث مخفی یهودی خود بزرگ شد. وقتی خانواده اش به اردوگاه کار اجباری ترزین منتقل شدند برای او بسیار تعجب آور بود – اما وقتی بیشتر آنها زنده ماندند تعجب آورتر بود. آنها در تلاطم اقتصادی و در چنگال کمونیسم به خانه بازگشتند. در مقابل این اوضاع آشفته ، کلیما عشق خود را به ادبیات کشف کرد و به عنوان یک نویسنده شروع به رشد کردن کرد. اما وقتی رژیم شروع به تجاوز و دست درازی به زندگی روزمره کرد، پدرش را دستگیر کرده و کار او را سانسور کرد ، کلیما حزب را به خاطر آنچه که بود شناخت: یک دروغ اسفناک و عظیم. ماهیت واقعی ظلم و ستم برای او و بسیاری از هم سن و سالانش ، از جمله یوزف اشکورتسکی، میلان کوندرا و واسلاو هاول روشن شد. از امید کوتاه آزادی در بهار پراگ 1968 تا منشور 77 و سقوط نهایی رژیم در انقلاب مخملی 1989 ، گزارش وحیانی کلیما یک تاریخ شخصی و ملی بسیار غنی را ارائه می دهد. قرن دیوانه ی من توسط علیرضا بهشتی ترجمه و توسط انتشارت روزنه به چاپ رسیده است.