ژان پل سارتر،اگزیستانسیالیست بزرگ فرانسوی ،چیره دستی خود را در اتاق بسته ،تصویری فراموش نشدنی از جهنم به رخ می کشد.این نمایشنامه نمودی از جهان پس از مرگ است که در آن سه شخصیت به عنوان مجازات برای ابدیت در اتاقی بسته گرفتار هستند.این نمایشنامه جمله ی اغلب به غلط تفسیرشده ی سارتر"دوزخ وجود دیگران است" را دستمایه ی خود قرار می دهد که ارجاعی است به درگیری ابدی هستی شناسانه ی سارتر،اینکه خود را در جهان دیگران به مثابه ی یک شی ببینی. دوزخ دیگری ست. اتاق بسته را می توان بیانی دراماتیک برای «هستی و نیستی» قلمداد کرد. سه مرده پس از مرگ به جای جهنم در اتاقی گرفتار می آیند که از آن هیچ راه خروجی نیست. سارتر با تحریف تصور «جهان پس از مرگ» نزد جهان بینی های تقدیرگرا موقعیتی عجیب ساخته که در آن مجازات محکومان نه شکنجه ی فیزیکی که نفس گرفتار بودن در موقعیت است. سوژه در مقابل پوچی جهان به «تهوع» دچار است. تمام اضطرابی که او در مواجهه با موقعیتی مادی با آن روبه روست، در این نمایش به واسطه ی تمام شدن موقعیت در مرگ و پایان آزادی او در انتخاب و عمل دو چندان گشته است. جهان پس از مرگ در این نمایش همان جهان زمینی است با مسائل و مشکلات مادی که به شکل موقعیتی اگزیستانسیال برای سوژه به طور مداوم تکرار و تکرار خواهد شد. در واقع این موقعیت خیالی پس از مرگ که سارتر بین سه مرده دو زن و یک مرد- برقرا ساخته همان موقعیتی است که او ذاتی زندگی سوژه می داند: هیچ گریزی از آزادی وجود ندارد. ما محکوم به آزادی هستیم.