"چگونه میتوان آثار کلاسیک روسی، آرسنی تارکوفسکی را ترجمه کرد؟ تصور کنید تلاش میکنید ترجمه کنید: بلاغت با سبک بالا، احساسات شدید، تونالیتههای محلی زبان، پیشینه تاریخی پیچیده، معادله قدیمی شاعر در مقابل دولت، لحن لطیف غزل عاشقانه، همه در یک اثر ترکیب شده است، همه در اجرایش عالی است – و بازخوانی همه چیز بسیار غیرممکن است. و با این حال، یک نفر تلاش می کند. در مورد فیلیپ مترز و دیمیتری سورتسف، شخص بسیار عالی، با ذوق، با اشتیاق، با دقت تلاش می کند که شبیه دعا، با گوش شاعران واقعی است.نتیجه؟جاذبه و مستقیم لحن تارکوفسکی بدون نقص به زبان انگلیسی آورده می شود، اینجا صادقانه و دردناک، نافذ و حتی گاهی خجالتی است، مانند یک آهویی که قبل از فرار مستقیما به شما نگاه می کند. جاه طلبی تارکوفسکی این بود که ما را جستجو کند - کسانی که پس از او زندگی می کنند - در طول زمین، در طول زمان. او این کار را در این ترجمه درخشان انجام می دهد." - ایلیا کامینسکی "آرسنی تارکوفسکی در زمان انقلاب روسیه ده ساله بود و شش ماه قبل از افتتاح دیوار برلین درگذشت. او زندگی حرفه ای خود را به عنوان یک شاعر گذراند که دگرگونی های داخلی ظریف و واضحی از شادی ساده و اندوه خالص و پیروزی های فردی خلق کرد. خود در برابر واقعیتهای وحشیانه زندگی روزمره در دوران جنگ و روسیه کمونیستی. از طریق این ترجمه دقیق از آثار او، خوانندگان با شعری پیچیده متافیزیکی مواجه میشوند که در عین حال با شاعران بزرگ شوروی مانند اوسیپ ماندلشتام و آنا آخماتووا گفتگو میکند.. تارکوفسکی در مورد کشوری می نویسد که «روزی روزگاری در آن زندگی می کردیم، انگار در قبر، چای نمی نوشیدیم» اما همچنان موفق به تهیه «نان از علف های هرز» شدیم، جایی که «آسمان آبی تاریک است» اما با این وجود موفق می شود "پرستار خیس سنجاقک ها و پرندگان باشد." - مایکل دومانیس