رمان خوش شانس یک رمان عاشقانه، بسیار موفق و پر فروش است که در سال 2008 توسط نویسنده آمریکایی نیکلاس اسپارکس منتشر شد. شخصیت اصلی این رمان لوگان تیبو عضو نیروی دریایی ایالات متحده، یک روز به طور اتفاقی عکسی از یک زن خندان و جوان را در خلال جنگ عراق از زیر آوراهای یک خانه پیدا می کند. او عکس را پیش خود نگه می دارد و خیلی زود پس از این اتفاق برنده یک دست بازی پوکر می شود، بعد از این ماجرا نیز در یک نبرد دو تن از دوست های صمیمی اش کشته می شوند اما تنها او جان سالم از این مهلکه به در می برد. بهترین دوست او، ویکتور، به نظر می رسد توضیح بسیار قانع کننده ای برای این بخت بلند لوگان دارد، یعنی عکس زنی که یافته است جادوی شانس و اقبال اوست. لوگان پس از تمام کردن دوره خدمت خود در عراق به خانه اش در کلرادو باز می گردد، او بر این باور است زنی که در این عکس حضور دارد به نوعی با سرنوشت او گره خورده است. او سفری را برای پیدا کردن این زن اغاز می کند و در نهایت با شخصی به نام الیزابت بث گرین ملاقات اشنا می شود، زنی مطلقه که مادر یک پسر کوچک به نام بن، در کارولینای شمالی است. لوگان در همان ملاقات نخست محو جذابیت و زیبایی این زن می شود، اما تمام تلاش خود را می کند تا داستان عکس و خوش شانسی خود را به عنوان یک راز مگو نگه دارد. او و بث وارد یک رابطه عاشقانه گرم و آتشین می شوند، اما راز این عکس خیلی زود آنها را تهدید به جدایی از یکدیگر می کند و مدام با ادامه دخالت های شوهر سابق بث در زندگی او و لوگان، یعنی کلانتر شهر و پسر یکی از برجسته ترین و شناخته شده ترین تاجران کشور- نه تنها تصمیم دارد زندگی عاشقانه و گرم این دو نفر را به ویرانی بکشاند، بلکه در این صدد است تا آن دو را از صحنه روزگار محو کند. رمان خوش شانس از دیدگاه سه شخصیت مختلف روایت می شود: کیت کلیتون، الیزابت بث گرین و لوگان تیبو. از این رمان یک اقتباس سینمایی پر فروش با بازی ستارگانی چون زاک افرون و تیلور شیلینگ در سال 2012 صورت گرفت که از تمام لحاظ موفقیتی بزرگ و سودآور در سبک عاشقانه و درام به ارمغان آورد.