با توجه به محدودیت منابع علمی و دانشگاهی در حوزه یادداشت نویسی و مقاله نویسی در مطبوعات، خلا اطلاعاتی قابل توجهی حس میشد. این منابع نمی توانست پاسخ گوی نیاز جوانان باشد و به آن ها راهکار نشان دهد تا خود، سایت، و سوژه هایشان را قربانی نکنند. بنابراین، احساس نیاز در این حوزه، در کنار سابقه مطالعاتی و پژوهشی ای که در این زمینه داشتم مرا بر آن داشت تا راهکاری بجویم که جدای از استوار بودن بر مبانی علمی، شیوه بیان آن، مخاطبان بیشتری را پوشش دهد. این مهم، ذهنم را به مهندس عباس عبدی معطوف کرد؛ فردی که از سال 1370 یادداشت هایش را دنبال کرده ام و بی شک یکی از یادداشت نویسان مطرح، و در عین حال، بسیار پرکاردهه های احیر ایران است. هرچه زمان گذشت، این باور در ذهنم قوام بیشتری یافت که انتقال تجربیات سرمقاله نویسی و یادداشت نویسی عبدی نه تنها مطلوب، بلکه ضروری است؛ زیرا عبدی را نه تنها جلوتر از منابع علمی سرمقاله نویسی داخل و خارج از کشور دیدم، بلکه چون ایرانی بود اندیشه هایش را قابل استنادتر و کاربردی تر یافتم.