داستان در سال 1717 اتفاق می افتد؛ در منطقه ی کوهستانی شمال سوئد، روایت خانواده ای است که به امید پیدا کردن زندگی بهتر به کوهستان بلکاسن مهاجرت کرده اند که اتفاق هایی عجیب و غریب در آنجا رخ می دهد: ناپدید شدن کودکان و کشته شدن یکی از اهالی کوهستان. ساکنان اعتقاد دارند که مرگ اریکسون کار گرگ های خاکستری است اما مایا همسر خانواده ی تازه وارد چنین اعتقادی ندارد.ارتباط با مردگان و اعتقادات مردم اسکاندیناوی از جمله دیگر مواردی است که سسیلیا اکباک سوئدی مد نظر قرار داده است. گذشته، رازهایی که سربسته مانده و موهبتی که از مادر به دختر رسیده است. فردریکای چهارده ساله، دختر بزرگ این خانواده است که با دارا بودن موهبتی خاص، می تواند با روح مادربزرگش و همینطور اریکسون ارتباط برقرار کرده و صحبت کند. او با کمک آن ها پلی میان دنیای زندگان و مردگان می شود و یاد می گیرد چگونه قدرت هایی را که در اختیار دارد تحت کنترل خود درآورد.