سارا نیکرسن،مانند هر مادری،کارمند پر مشغله ای است که برای رسیدن به آرمان هایش با تمام توانش کار میکند.یک روز صبح که عجله دارد تا هرچه زودتر به سر کارش برسد،لحظه ای گیج پیدا کردن موبایلش شده و برای یک ثانیه از جاده غافل میشود.در همان یک چشم بر هم زدن است که تمام زندگی پر تحرک برنامه ریزی شده ی او گرفتار توقف مطلقا میشود.پس از این که آسیب مغزی،آگاهی اش را از هرچیزی در سمت چپ از او میگیرد،سارا باید دوباره به مغزش آموزش بدهد تا جهان را به شکل کامل ببیند.در این میان او می آموزد که چگونه به مردم و آن قسمت از زندگی اش که مهم ترین نقش را در گذشته اش داشته اند،توجه کند. این کتاب حکایت یک تراژدی انسانی عظیم و قدرتمند در قالبی زیباست.