انقلاب ۵۷، به راهی افتاد که من از وی جدا ماندم؛ دلایلش بماند. خوئی ازجمله کسانی بود که رفتن را به ناگزیر ماندن ترجیح داد و ناچار راهی غربت و دنیای مهاجرت شد. شاید بیش از دو دهه، دورادور از او خبر داشتم و خواندن شعری و دیدن کتابی از او در اینجاوآنجا. از پس این سالها که خود را یکی از شاگردان وی میدیدم، با خود درآمدم که برای شناخت نسل امروز از خوئی و شعرش باید کاری کرد و به انتظار حرکت دیگری نماند. اندوختهها و به یاد ماندهها از منش و شعر خوئی هنوز از یادم نرفته بود. در این میانه محمدعلی جعفریه (مدیر نشر ثالث) که در قلمروی «زندگی و شعره بسیاری از شاعران آثاری به یادماندنی به چاپ رسانده بود، پیشنهادی هم در خصوص تدوین «زندگی و شعر خوئی» را به من داد. من هم که پسزمینه و انگیزه این کار را در خود بایگانی کرده بودم بیدار شدم و پذیرفتم که دست به این حرکت کوچک بزنم. با این سابقه و دانش اندکی که داشتم، شروع به کار کردم و با خود گفتم در طول راه از استاد هم خبری بگیرم و از دوستان دور و نزدیک نیز در تهیه منابع کمکی طلب کنم. با چنین دستمایه ای کار را آغاز کردهام