ساکنان برزخ داستانی در ژانر جنایی ست که آخرین تقلای انسان برای زیستی دوباره را روایت می کند .زیستن انسان هایی که زاده ی رنج هستند و توامان در سیاهی زندگی عشق را طلب می کنند . آنها تلاش دارند تا در ظلمات مطلق، معنای زندگی را برای بار دیگر درک کنند تا میراثی برای آینده گان خود به یادگار گذاشته باشند. روایتگر رنج های ساکنان برزخ، دختر کوچکی ست با چشمانی خون مرده و خسته، که نیمه شب ها از دریچه ی کلید، مخفیانه چهره ی ساکنان خانه را می پاید. او به خوبی درک می کند چهره هایی که هر روز با آنها رو به رو میشود تا چه اندازه ویران است ... می داند تن ساکنان خانه بوی خون می دهد حتا همان زنی که چشمانش لانه ی خالی سیمرغان است ... او بارها در آیینه دستشویی به جنایتی که رخ داده فکر می کند و با خود به آرامی می گوید که رد خون پاک شدنی نیست. دختر به خوبی درک می کند که جهان اطرافش در حال فروپاشی ست و او چاره ای جز تماشا ندارد. ساکنان برزخ به درستی دریافته اند که در بازی بزرگی مقابل زندگی قرار گرفته اند و برای آنکه نبازند و مغموم نگردند باید با تمام وجود تلاش کنند . ساکنان برزخ روایتی است تاثیرگذار از دختری با چشمانی کنجکاو که تنها چند روز بعد از یازده سالگی اش می فهمد مرده است.