موضوعات مورد بحث در این کتاب بسیار متنوع است. برخی از آن ها در زمان حال اهمیت ویژه ای دارد و برخی دیگر دارای اهمیتی جاودانه است. دایساکو ایکدا اهل آسیای شرقی است و آرنلد توینبی فردی غربی است. در واپسین فصل تاریخ بشر، غرب همواره پیشگام بوده و نقشی غالب ایفا کرده است. در کتاب حاضر، توینبی با اتکا به دلایلی پیش بینی می کند که در آینده شاید آسیای شرقی زمام رهبری را از غرب بگیرد. او به طور کلی بدبین تر از ایکدا است، زیرا باور دارد انسان برای ایجاد آن تغییرات شگرف در نگرش، هدف و رفتار ناگزیر خواهد بود بهای گزافی بپردازد. آیا بدبینی توینبی صرفا ناشی از سالخوردگی اوست یا به این دلیل است که او به عنوان انسانی غربی تا حدی در این عقیدة اشپنگلر سهیم است که ما در قرن بیستم «زوال غرب» را شاهدیم. به رغم تفاوت میان پیشینة دینی و فرهنگی توینبی و ایکدا، توافق دیدگاه ها و اهدافشان تا حد زیادی در این گفتگو ها آشکار است. هر دو معتقدند دین محرک اصلی زندگی آدمی است و هر دو باور دارند واقعیـت غایی انسـان یک شخصیـت خداگـونة شبه انسانی نیست...