"مری جین" که به تازگی با یافتن کار مورد علاقه اش و وجود آرامش در زندگی خانوادگی با طعم خوش بختی آشنا شده، با فوت همسرش ضربه ی شدیدی می خورد. او برای تامین زندگی خود و دو فرزندش با مشکل روبه رو شده و به همین علت پیشنهاد مسئولیت یک گروه در اداره را می پذیرد. پس از مدتی مری جین متوجه کندی و کسالت گروه خویش شده و درمی یابد که بازده کاری آن ها بسیار پایین است. روزی او در بازار ماهی، با جوان ماهی فروشی آشنا می شود که دارای دیدگاه های روان شناسی خاصی است و پس از شنیدن مشکل زن، قدم به قدم با او همراه شده و با پیشنهادهای بکر و جالب، مری جین و گروهش را راهنمایی کرده و به آن ها می آموزد تا نخست مشکلات را شناسایی کرده و سپس در پی حل آن برآیند. در طول یک سال، با برگزاری جلسه های مختلف سرانجام مری جین و گروهش با همکاری یک دیگر آن چه را که باعث کندی و سستی آن ها در کار شده بود یک به یک بررسی کرده و در رفع آن می کوشند. در پایان سال، آن ها به یک بخش فعال تبدیل شده اند و مری جین که به آرامش خیال دست یافته، به تقاضای ازدواج دوست روان شناسش پاسخ مثبت می دهد.