بیش از نیم سده، فیزیکدانان و اخترشناسان با شدت به بحث و جدل بر سر امکان پذیری بودن سیاهچاله ها در گیتی پرداختند. مفهوم نامأنوس مغاکی از فضازمان که هیچ چیزی حتا نور از دستش توان گریز ندارد، انگار منطق را نقض می کرد. این کتاب خواندنی، بازگویی داستان بحث هایی پرشور درباره ی سیاهچاله است و بیانگر سهم اینشتین و هاکینگ، و نیز دیگر اندیشمندان پیشرویی که دیدگاه ما را نسبت به گیتی از ریشه و برای همیشه دگرگون ساختند. مارسیا بارتوزیاک با قلم توانایش، نشان می دهد که چگونه سیاهچاله سبب شد تا نظریه ی نسبیت عام، بزرگ ترین دستاورد آن دردانه ی علم، آلبرت اینشتین، پس از دهه ها ماندن در کنج عزلت و بی توجهی، با فر و شکوه به صحنه ی علم بازگردد و رازهای عجیب گیتی را بر ما آشکار کند. تا هنگامی که اخترشناسان، پدیده هایی نفسگیر هم چون ستارگان نوترونی و سیاهچالگان را کشف نکردند، گیتی زمانی آرام و ساکن به کیهان اینشتینی تبدیل نشد، یعنی مکانی سرشار از چشمه های غول آسای انرژی که تنها در پرتو نسبیت قابل فهم اند. این کتاب با پاسداشت یک صدمین سالگرد نسبیت عام، به ما نشان می دهد که چگونه سیاهچاله نام و نشانی برای خود کسب کرد، و یادآوری است از سرخوردگی و هیجان دانشمندان، و نیز گهگاهی نبردهای خنده دار که بر سر پذیرش یکی از غریب ترین ایده ها در پیشینه ی آدمی رخ داده اند.