بخش نخست این کتاب به کاوش در تاریخچه ی اندیشه ی تجددطلبی و ترقی خواهی در ایران می پردازد و پس از طرح محورها و زمینه های اصلی مورد توجه و تاکید تجددطلبان اولیه، ضعف و کاستی بینش آنان را در این می داند که به ضرورت جذب پیشرفت های مادر و فنی غرب اکتفا کردند و از مبانی فکری و ارزشی تمدن جدید غافل ماندند. آنگاه پدیده هایی بیراهه رو چون تجددطلبی اقتدارگرایانه و تجددطلبی آمیته با رجعت گرایی بررسی و نقد می شوند. بخش دوم به نقد برخی از نظریه های رایج مربوط به توسعه می پردازد و نشان می دهد علت اصلی توسعه نیافتگی را نباید چنان که متداول است در عواملی چون کمبود سرمایه یا وابستگی به خارج یا افزونی جمعیت یا گرایش سرمایه به تمرکز و انحصار یا عملکرد شرکتهای چندملیتی جست. عاملی که بیشترین نقش را در کند کردن آهنگ توسعه ی اقتصادی و صنعتی دارد ساختار نهادی جامعه است و اصلاحات نهادی از جمله تعریف و تضمین حقوق فردی و ایجاد و تحکیم حکومت قانون و پذیرفتن ارزش های رقابتی و حقوق مالکیت در جامعه نقشی تعیین کننده در نیل به توسعه ی اقتصادی دارد.