ژان پل گوستاو ریکور فیلسوف فرانسوی بود که بیشتر به دلیل ترکیب توصیف پدیدارشناختی با هرمنوتیک شناخته شده است. به این ترتیب، اندیشه او در سنت مشابه سایر پدیدارشناسان اصلی هرمنوتیک، مارتین هایدگر، هانس گئورگ گادامر و گابریل مارسل قرار دارد. در سال 2000، او جایزه کیوتو را در هنر و فلسفه به خاطر «انقلابی کردن روشهای پدیدارشناسی هرمنوتیک، گسترش مطالعه تفسیر متنی به حوزههای گسترده اما عینی اسطورهشناسی، تفسیر کتاب مقدس، روانکاوی، نظریه استعاره و روایت دریافت کرد. یکی از کمکهای عمده ریکور به حوزه هرمنوتیک، درهم تنیدگی فرآیندهای هرمنوتیکی با پدیدارشناسی بود. در این اتحاد، ریکور وظیفه هرمنوتیکی را در مورد چیزی بیش از تحلیل متنی به کار میگیرد، بلکه در مورد چگونگی ارتباط هر خود با هر چیزی که خارج از خود است نیز اعمال میکند. از نظر ریکور، هرمنوتیک درک پیوند بین خود و نماد است – نه چیزها به خودی خود، بلکه درگیری دیالکتیکی بین این دو. علاوه بر این، ریکور، در مورد هدف هرمنوتیک، بر درک خود به عنوان نتیجه فرآیند هرمنوتیکی تأکید می کند.