هدف این بررسی نه تنها یک تحلیل روان کاونه بلکه ساخت شکنی یک شاهکار ادبی با دیدی روان تحلیل گرانه است به این قصد بوف کور یک بار دیگر با نگاهی متفاوت خوانده میشود نگاهی که به تاریخ فرهنگی ما آن گونه که هدایت آن را زیسته و در آثارش نقش بسته و به اسطوره کشی های هدایت توجه دارد به این که او با آن پیوند و آشنایی درونی عمیق که با فرهنگ و اسطوره های سرزمینش داشت چرا گزلیک اسطوره کشی به دست میگیرد و به جلن همه ی اسطوره های وازده و از کار افتاده می افتد تا سرانجام روشن شود کتابی که بیش از نیم قرن به عنوان مشوق خودکشی و مرگ خواهی شناخته شده و شعار مرگ مرگ در سراسر آن شنیده میشود و خودکشی نویسنده ی آن نیز گواه همه این ها شده در واقع منادی هراس از مرگ آرزوی جاودانگی و خواست زندگی است.