یکی از برجسته ترین رمان های روشنفکرانه قرن بیستم، در قالب کتابی پر احساس، چالش برانگیز و به شدت هیجان انگیز جان می گیرد. کتاب اینشتین عاشق، زندگی نامه ای است به سبک یک رمان شیرین و جذاب. این اثر یکی از جسورانه ترین تلاش ها برای عمومیت بخشیدن به علم در اذهان معاصر است. نویسنده به شیوه ای هوشمندانه و شیطانی خواننده را به سوی درک کیهان شناسی سوق می دهد. با توصیف شخصیت های دمدمی مزاج و مغزهای درخشان این دانشمندان، کیهان شناسی را به عنوان مقوله ای انسانی و احساسی معرفی می کند. این امر خواننده را بر آن می دارد تا علم را، آنگونه که نویسنده با دقت و به روشنی ارائه می دهد، بیشتر بشناسد. در بهار سال ۱۹٠۱ آلبرت اینشتین برای آخرین بار در سن بیست و دو سالگی خانه را ترک کرد، و به همراه میلوا ماریک بیست و شش ساله، معشوقه و همکلاسی سابق کلاس فیزیک خود، راه این چشم انداز پر فراز و نشیب را در پیش گرفت. باید زوج جذّابی بوده باشند، اینشتین با آن چشمان سیاه و براق، کرک های انبوه پشت لب بالا، و جثه ی کوتاه و پهن، اما مصمم که مغرورانه قدم برمی داشت، و میلوا که سراسر گونه و چشم بود، و در کنار او بسان پرنده ی کوچک و سمجی، چسبیده به او راه می رفت، و هردو بی وقفه در مورد اتم ها و انتقال حرارت، الکتریسیته، امواج نور، خداوند، و اتری که همه جا را فراگرفته است وراجی می کردند…..