عصر اول خلافت عباسی از وجوه مختلف در تاریخ سیاسی و فرهنگی و اجتماعی اسلام، عصری متمایز به شمار می رود. این تمایز نه فقط در مقایسه با عصر اموی و مشخصات جامعه و فرهنگ و سیاست به روزگار خلیفگان دمشق جلوه گر می شود، بلکه باید آنرا بستر اصلی و واقعی تحولات شگرفی دانست که به دوران بعد، خاصه سدة چهارم هجری بارور شد. از دیدگاه سیاسی، انقلاب عباسی و استقرار پایه های آن به وسیله ایرانیان، بدر غم بنیادهای اجتماعی و سیاسی که امویان پی افکنده بودند، یا آموزه های فکری که به تشویق آنان بنیاد شد و زان پس قیامهای پرمخاطره گروههای مذهبی و قومی که به انقراض امویان امیدها بسته و اینک شکست آن آرزوها را با وجود عباسیان میدیدند، و سپس طلیعة ظهور نخستین دولتهای محلی در قلمرو شرقی و غربی خلافت، و ظهور و حضور ایرانیان و دیوان سالاری ایرانی در دستگاه خلفا سخت قابل تأمل است. از دیدگاه اجتماعی، تحولاتی که در شئون مختلف زندگی، بویژه زندگی شهری، ایجاد شد و تأثیر آنکارناپذیر تمدن اقوام مغلوب خاصد ایرانیان در زندگی مادی و معنوی مسلمانان، و تکامل نهادهای اجتماعی؛ و از بعد فرهنگی، آغاز مهمترین و گسترده ترین داد و ستدهای مثبت و جدی فرهنگی میان مسلمانان و اقوام دیگر از خصائص مهم این عصر است.