این کتاب دربارۀ پرسش از زیبایی در گفتگوهای افلاطونی است. افلاطون خود در بسیاری فقرات توضیح می دهد که نمی توان به قدر بسنده به پرسش از زیبایی پرداخت مگر در چارچوب زمینه ای کلی که شامل موضوعات دیگر باشد. هگل فیلسوف مدرنی است که به بهترین شیوه همین دیدگاه را بیان کرده است: او معتقد است معنای حقیقی «انتزاع» این است که موضوعی را ملاحظه و بررسی کنیم چنان که گویی مستقل از دیگر موضوعات است و نیازی به بررسی و پیوند آن با دیگر موضوعات نیست. ولی نخستین فیلسوفی که به این بینش دست یافت، افلاطون بود. گفتگوهای افلاطونی تجلی همین دیدگاه هستند، به ویژه آنجا که بحث دربارۀ پرسش از زیبایی است. در واقع پژوهش با تأمل دربارۀ یکی از بزرگ ترین رازهای گفتگوها آغاز می شود: افلاطون کدام موضوعات را برمی گزیند و آشکارتر بدان ها می پردازد؟ این راز به ویژه در مورد پرسش از زیبایی بیشتر رخ نمایی می کند؛ زیرا دست کم به سه شیوه در سه گفتگوی مختلف (هیپیاس بزرگ، مهمانی و فائدروس) بدان پرداخته می شود؛ کانون این گفتگوها اندیشیدن دربارۀ زیبایی است. بر کانونی بودن بحث زیبایی در این گفتگوها در این کتاب تأکید شده است؛ زیرا در دیگر گفتگوها هم موضوع زیبایی به نحوی نقش بازی می کند...