ساقی کوچولو، دختر موفرفری و باهوش خانم حسابدار، با یک لیوان شیر در دستش، هر صبح از راه صورتی روی تپه به سوی قصر نه پنجره، بالا می رود. راه صورتی از کنار جالیز طالبی قلی و ممدی می گذرد، دو تا از بچه های شهر «بیا و ببین» که خیلی کنجکاو هستند از راز صاحب قصر سر در بیاورند. آخر در شهر «بیا و ببین» همه چیز به صاحب قصر ربط دارد. خانه های رویایی شهر را او می سازد. مغازه ها پر از اختراعات جورواجور او است و مهم تر از همه مردم شهر عادت کرده اند خواب های بدشان را به دستگاه رویاخوان او بدهند و به جایش خواب های خوب تحویل بگیرند. با این حال هیچ وقت هیچ کس او را ندیده است! هیچ کس جز ساقی. شجاعت، خانواده دوستی، کتاب خوانی و عشق به زندگی از مفاهیمی است که مخاطب کودک با خواندن قصر نه پنجره می آموزد و به ارزش آن ها پی می برد. اهمیت هوش و درایت در زندگی و زبر و زرنگ بودن و عمل به موقع از مفاهیم دیگری است که این کتاب پرهیجان به مخاطب کودک خود می آموزد.