پیتر بروک یگانه است. این یگانگی او در انتخاب و گزینش مسیری است که در زندگی تئاتری و هنری خویش نموده است. او در کتاب «نقاط تعلیق»Points de suspension خویش حکایت آمدن و اقامتش را به پاریس چنین نقل می کند: «من Peter Brook به سال ۱۹۷۰ به پاریس نقل مکان کردم. آمدنم به پاریس اتفاقی و سرسری نبود و پیش زمینه ای قبلی داشت. به سال ۱۹۶۸ بود که به دعوت «ژان لوئی بارو» Jean-Louis Barrault برای شرکت در «جشنواره ی تئاتر ملل» Théâtre des nations به پاریس آمدم. در پاریس کارگاهی تئاتری را سرپرستی نمودم که به من پیش زمینه و مزه ی کار با بازیگرانی از فرهنگ هایی مختلف و گونه گون را ارائه نمود. دست کم بیست سال پیش از این واقعه، من شخصیت نادری از تئاتر فرانسه را ملاقات کرده بودم به نام «میشلین روزان»Micheline Rozan. او در تمام زمینه های تئاتری کار کرده بود و تهیه کننده ی نمایش های خویش بود. پیش می آمد که ما اغلب اوقات فکر و منظور یک دیگر را بدون استعانت به کلمات درمی یافتیم. ما هر دو به مشکلات تئاتر در اشکال و احوال کنونی اش واقف بودیم و لزوم بازبینی و مطالعه ی دوباره ی آن را در هیئت و ساختمانی تازه احساس می کردیم. ما تمایل داشتیم که از مفهوم و فکر «شرکت یا کمپانی تئاتری» فاصله بگیریم، اما درعین حال نمی خواستیم در درون چهاردیواری «آزمایشگاهی تئاتری» Laboratoire خود را محبوس و زندانی نماییم و تارک دنیا بشویم. در همان اولین روزها عنوان «مرکز» Centre را برای جایی که می خواستیم آن را پایه گذاری کنیم، مناسب یافتیم. این عنوان با آن چه که ما در جست وجویش بودیم، مطابقت داشت و جور درمی آمد. در ابتدا «مرکز تحقیقات تئاتری» را بنا نهادیم؛ بعد از آن هم با مستقر شدن در تئاتر «بوف دو نور» Le Théâtre Bouffes du Nord عنوان «مرکزی برای خلاقیت های تئاتری» را به آن اضافه نمودیم. دو عنوان برای رشته ای پر بار و بسیار پر و پیمان از فعالیت های تئاتری. ما بر این اعتقاد بودیم که هرگونه تحقیق و تفحص تئاتری، به طور مستمر باید در مقابل تماشاچیان عرضه و به آزمایش گذاشته شود، و باید بی وقفه تغییر و تحول زمانه را بپذیرد؛ و این همه محتاج زمان، مکان و امکانات بود، چیزی که شرکت ها و کمپانی های حرفه ای تئاتر از آن بی بهره بودند و کم تر به خود اجازه چنین کاری را می دادند.» به این ترتیب بروک خود را از دیگران از دیگر همکاران تئاتری اش متمایز می کند و یگانه باقی می ماند. او نه جست وجوگری است که در دخمه های پر پیچ و خم «آزمایشگاهی تئاتری» خود را از زندگی روزمره و آدم های کوچه بازاری دور و برش دور نگه دارد و نه حاضر است که برای جلب رضایت آنان و کشاندن شان به تئاتر دست به هر کاری بزند. (لازم به تذکر است که «تئاتر بوف دو نور» تئاتری که او در آن جا به تحقیق و تجسس می پرداخت و به خلق نمایش اقدام می کرد و اغلب آثار تئاتری اش را در آن جا به صحنه برده است، در محله ای مردمی و شلوغ پاریس قرار دارد. یکی از عادات حسنه بروک قبل از شروع اجرای هر نمایشی چندین «پیش اجرای» ورود آزاد است، که یکی از آن ها چنان که در همین یادداشت ها هم خواهید خواند، اختصاص به ساکنان و کسبه ی اطراف تئاتر «بوف دو نور» دارد، که می توانند آزادانه و رایگان از نمایش دیدن کنند). بروک نه در جست وجوی آن است که در لوای نام نویسندگان بزرگ تئاتر وجهه ای فرهنگی برای نمایش خویش فراهم آورد، و نه حاضر به مصالحه با تماشاگر سهل انگار و پر حوصله ای است که علی رغم ملال ناشی از نمایش، اجرای نمایش را تا به پایان دنبال می نماید.