به بحث پیرامون اشراق نفس قدسی بر ادراکات باطنی پرداخته و حس مشترک، بنطاسیه یا لوح محفوظ را معرفی فرموده و به بیان اقوال مختلف فلاسفه در مورد جایگاه آن می پردازند، در ادامه بیان می فرمایند که بعضی از فلاسفه نفس را حیات، بعضی حرکت، بعضی ادراک، بعضی جوهر و برخی آن را آتش دائم الحرکة دانند. برخی نیز اساسا هیچ کدام از این نظریات را دربارة نفس نمی پذیرند و معتقدند در همان لحظه ای که جسم به جزء لایتجزی می رسد اشراق نفس حاصل می شود که با طرح این موضوع به تبین نظریه حرکت جوهری ملاصدرا می پردازند و در بخش نهایی به گفتار شخصیت های چون ارسطو، فیثاغورس، انباذقلس و افلاطون پیرامون نفس قدسی الهی و علل هبوط نفس می پردازند. اما آنچه در این میان بیش از همه خودنمایی می کند نتیجه ای است که معظم له با اشاره به احادیثی از علی بن ابیطالب(ع) در عظمت نفس به ارتباط نفس قدسی و عینیت محمد مصطفی(ص) می گیرند و مخاطب درمی یابد که حقیقت نفس قدسی عینیت رسول الله(ص) است و اشتیاق نفس قدسی از همان نور محمدی(ص) است.