"جسدهای شیشه ای" یکی از معروفترین آثار داستانی نوشته شده به قلم "مسعود کیمیایی" که در آن قصهی رفاقت را این بار به گونهای دیگر بیان کرده است. دختر بزرگ میرزا، طلعت نام دارد و دلبستهی کسی است که با برادرش، رفاقت عمیقی دارد. علیخان، معشوق طلعت، برای تحصیل به خارج از کشور میرود و طلعت پس از رفتن او متوجه میشود که حامله است. خیلی زود قصهی حاملگی طلعت آشکار میشود اما پدرش میرزا، که تاب و تحمل چنین لکهی ننگی را بر دامان خانواده ندارد، او را به زور به ازدواج با رحیم در میآورد. رحیم که یک گروهبان است، از ازدواج با طلعت، یک کلفت و نوکر و باغی در شمیران نصیبش میشود اما نصیب علیخان، بعد از بازگشت به ایران، دیدن عشقش در چنگال مرد دیگری است و حالا او برای اینکه این خلا را به نوعی پر کند، به حزب توده میپیوندد. سخنرانیهای علیخان برای کارگران کارخانه بارها او را به دردسر و بازداشتگاه میاندازد و هر بار به نوعی آزاد میشود. از سوی دیگر طلعت و طاهر و برادر ناتنیاش رضا، به دلیل جابجایی چمدانی که اسناد محرمانهای از محاکمهی دکتر مصدق در آن بوده، مورد بازجویی قرار میگیرند و به جز طلعت، هر دوی آنها به حبس طولانی محکوم میگردند. طلعت فرزندش را به دنیا میآورد و او را کاوه نام مینهد. کاوهای که عاشق سینماست و همچون "مسعود کیمیایی"، نویسندهی رمان "جسدهای شیشه ای"، عشق به سینما در تک تک ثانیههای زندگیاش جریان دارد. داستان رمان "جسدهای شیشه ای" به لایههای گوناگون تقسیم میشود که در یک لایه شاهد زندگی خانواده میرزا و در لایه دیگر زندگی رحیم و سروش را شاهد هستیم. سیاست در طرح داستان گنجانده شده است و حتی اگر اکثر شخصیتها سیاسی نباشند، با این حال به نحوی به آن مرتبط هستند و در سیاست غوطه ور شدهاند.