قوه ی تشخیص و تمیز، آن ویژگی برتری است که انسان خود را به واسطه اش از دیگر موجودات جدا می داند. حیات هوشمندی که با آگاهی گره خورده و این آگاهی در سطوح مختلف زندگی، به شکل های گوناگون و تصمیمات متنوع نمود پیدا می کند. اما در زندگی اتفاقات مختلفی رخ می دهد که همچون هاله ی یک ابر، به سمت آگاهی حمله می برد و آن را می پوشاند. این هاله می تواند از گاه جنس سیاست باشد و گاه از جنس عشق. اما نتیجه ی پوشیده شدن آگاهی، تنها یک چیز است: خریت! رمان تراژدی خریت به قلم علیرضا حسن زاده، در شش فصل و دو خط داستانی تدوین شده که در یکی از آن ها در شمال ایران اتفاق می افتد. داستان دلبستگی یک پسر جوان در دهه ی سی شمسی به یک دختر پری رو که او را درگیر جریانات سیاسی می کند. داستان دیگر درباره ی خری مهربان و خوش قلب است که تبدیل به انسان شده و با درگیر شدن در مثلث عشقی، او هم وارد عرصه ی سیاست می شود. این دو شخصیت ساده لوح که در فضای عشق و خیانت و سیاست پرسه می زنند، ناآگاهانه خود را گرفتار بازی هایی می کنند که با قواعد آن آشنا نیستند و به این ترتیب تاوان سنگینی پس می دهند. این داستان استعاری و مملو از مفهوم های ادغام شده، در واقع حس فریب خوردگی موجودات ساده لوح در دنیای بی رحم منفعت طلب ها و مصلحت اندیشان است. دنیایی که در آن اصول اخلاقی در برابر منفعت شخصی رنگ باخته و با ورود به این جهان حسابگرانه، یا باید با قواعدش همراه شوی یا به جای سایه ی خود، با سایه ی خری که بر زمین شقاوت و شکست نقش بسته مواجه شوی.