چطور فیدل کاسترو توانست برای یک نسل سازمان جاسوسی آمریکا را گول بزند؟ برای چه نویل چمبرلین فکر کرد که می تواند به آدولف هیتلر اعتماد کند؟ آیا سیتکام ها یا طنزهای موقعیت تلویزیونی درباره ی نحوه ی ارتباط با یکدیگر چیزی به ما می آموزند که حقیقت ندارد؟ مالکوم گلدول در حالی که این سوال ها را مورد بررسی قرار می دهد، صرفا کتابی برای خواندن ننوشته است. او این اثر را برای شنیدن نیز خلق کرده. در نسخه ی صوتی کتاب گفتگو با غریبه ها، مخاطب صدای افرادی که با آن ها مصاحبه شده نظیر دانشمندان، جرم شناسان و روانشناسان ارتش را نیز می شنود. رونوشت دادگاه ها مجددا اجرا شده و به نمایش درآمده اند. گلدول در این کتاب، کلاهبرداری برنی مادوف، دادگاه آماندا ناکس و خودکشی سیلویا پلات را بازبینی می کند و مخاطب مستقیما از بازیگران حقیقی این تراژدی های واقعی می شنود. نویسنده با افراد درخشانی مصاحبه می کند و دیدگاه های قوی را ایجاد میکند. او چشمانی تیز و طبعی کنایی دارد و یکی از بهترین مشاهده گرهای نسل حاضر محسوب می شود که با یاری دادن مخاطب در دیدن تصویر بزرگ تر و اندیشیدن به آن، تلاش در توجیه شرایط انسان ها دارد و به همین دلیل مخاطبان او را تحسین می کنند. گلدول بحث می کند که یک چیزی درباره ی ابزارها و استراتژی هایی مورد استفاده ی ما برای سر در آوردن از کار افرادی که نمی شناسیم، اشتباه است. و چون ما نمی دانیم که چطور باید با غریبه ها صحبت کنیم، با آغوش باز ناسازگاری ها و سو تفاهم ها را به زندگی خود دعوت می کنیم واین اختلافات و سو تفاهم ها، اثری عمیق بر زندگی و جهان پیرامون ما خواهد گذاشت.