داستان سه پسر نوجوان تخس که یک خرابکاری بزرگ در مدرسه به بار می آورند. آن قدر بزرگ که دیگر جرأت نمی کنند به مدرسه برگردند. نقشه ای می کشند و به طالقان به خانه ی متروکه ی پدربزرگ فرار می کنند تا آب ها که از آسیاب افتاد، برگردند. اما همان شب، در انباری خانه ی پدربزرگ پیرمردی جادوگر را ملاقات می کنند و پیرمرد به آن ها یک دی وی دی می دهد. پیرمرد می گوید که چاره ی کارشان در همین دی وی دی است. داستانی سراسر خنده پر از اتفاق هایی که ممکن است برای هر نوجوانی بیفتد. نویسنده از قالب جذابی برای نوشتن داستان استفاده کرده و داستان پر از چیزهایی است که برای همه مان آشناست. چیزهایی مثل فضای مجازی، اینترنت، کامپیوتر و پیچیدگی هایش، گیم نت و …