دخترکی که ابری به بزرگی برج ایفل را بلعیده بود سوّمین رمانی است که از رومن پوئرتولاس در ایران منتشر می شود. پوئرتولاس این بار داستان مادری را شرح می دهد که برای رسیدن به دخترکش ناممکن را ممکن می کند. مادر که قول داده در روز مشخصی از فرانسه به سوی آفریقا و بیمارستانی پرواز کند که دخترک بیمارش در آن بستری است، ناگهان با مشکلی روبه رو می شود که هیچ چاره ای برایش پیدا نمی کند. آتش فشانی قدیمی فوران کرده و دودهای ناشی از آن همه پروازهای فرودگاه های پاریس را لغو کرده است. استفاده از دیگر وسایل حمل و نقل نیز امکان پذیر نیست. مادر باید چه کند که سر وقت به دیدار دخترکش برسد و بدقول نشود؟ کاش می شد پرواز کند. فکر دیوانه واری است؟ برای دنیای پری وار و پر قصه رومن پوئرتلاس اما این گونه نیست! مادر با راهبی آشنا می شود که حرف های عجیب و غریبی می زند و مدعی است کارهای ناممکنی می تواند انجام دهد. آیا او می تواند برای مسافر درمانده ما راهی بیابد؟ پوئرتولاس در این رمان که در وصف عشق مادرانه، قصه فداکاری همه مادران دنیا را به تصویر می کشد، مادرانی که حتی حاضرند از جان خود بگذرند تا آرزوهای کودکانشان را برآورده کنند. این رمان ادای دینی است به مادرانی که خود و رویاهایشان را فراموش کردند تا لبخند بر لب های کودکانشان بنشانند.