شعرنو چه مولفه هایی دارد؟ نظام اندیشگی شعر نوبر چه اصولی استوار است؟ میراث فکری نیما تاچه میزانی به شعر وجامعه امروز منتقل شده وچه راه حلی برای بحران شعر امروز ارئه می دهد؟ مفاهیمی مثل "سوبژکتیویته" و "ابژکتیویته" چگونه می تواند نه تنها به شعر چند صدایی،بلکه به چشم انداز جامعه ای دیالوگی یاری رساند؟ برای هیچ یک ازاین پرسش هاپاسخ قاطعی نداریم مگر آن که متوجه شویم که منظور از آن "میدان دید تازه" که نیما پیوسته بر آن اصرار می ورزد،چیست .دراین پژوهش ،طرح تئوریک آن "میدان دید تازه" به صورت شماتیک وتماتیک، نمایان ورد آ ن درشعر معلم اول وشاگردان اودنبال می شود. اگر در این پژوهش مطلبی تازه باشد، این تازگی مدیون خوانش دقیق نظریه های نیماست.