کل داستان روایت لحظات آخر زندگی قهرمانی است که اکنون در بسترمرگ افتاده و به واسطه قانقاریایی که آرام آرام اندامش را می خورد، خود را به مرگ نزدیک و نزدیک تر می بیند. این پژواک حقیقی صدای حزن آلود راوی داستانی است که از رهگذر نقالی خویش، چهره تریستانو را برای ما و نویسنده ای که قرار است این حکایت رابازگویی کرده و به کلمه تبدیل کند، بیان کند. این تکنیک، تکنیکی است که به عمد ازسوی «تابوکی» انتخاب شده تا خواننده در فضای روایت قرار گرفته، روحیات و حالات راوی را از شیوه نقل روایت به دست آورد. شیوه ی روایت انتخاب شده برای وادار کردن مخاطب و ورود به این گستره همذات پنداری آن چنان با قدرت انجام می گیرد که مخاطب احساس راوی را با تمام گوشت و پوست خود لمس می کند. تابوکی با ظرافتی تمام، متن را با غایات فلسفی و نگرش خویش از جهان آشفته، درهم می آمیزد و تحت تأثیر آدم هایی که هریک چیزی به او آموخته اند قرارمی گیرد.