پسر کوچولویی به نام المر گربه پیر و ولگردی را با خود به خانه می برد، امّا مادر به او اجازه نمی دهد که از گربه نگهداری کند و گربه را از خانه بیرون می اندازد. المر با گربه همدردی می کند و از آرزوی پرواز با او صحبت می کند. گربه نشانی اژدهای پرنده کوچولویی را که در جزیره وحشی ها اسیر است و ناچار است مسافران و بارهای آنان را بین دو ساحل انتقال دهد به المر می دهد. المر با کمک دوجین آب نبات و یک مسواک، شانه و چند تا روبان و آدامس ساکنان جزیره وحشی ها را خلع سلاح می کند و اژدهای کوچولو را نجات می دهد و بر پشت آن به سوی خانه باز می گردد. اژدهای پدرم داستانی خنده داری است که از منطقی کودکانه پیروی می کند. کودک در داستان خود را می بیند، گاهی می ترسد و گاهی جسورانه با حیوانات وحشی رو به رو می شود و با زیرکی آن را فریب می دهد. او حس مستقل بودن و روی پای خود ایستادن را تجربه می کند.