رئیس کتابخانه در مورد رعایت مقررات کتابخانه خیلی سخت گیر است . روزی شیر بزرگی وارد کتابخانه می شود . هیچ کس نمی داند چه کار کند . هیچ قانونی درباره آمدن یک شیر به کتابخانه وجود ندارد . شیر هر روز می آید آنجا . کم کم همه به دیدن او عادت می کنند . او دوست دارد گوشه ای بنشیند و به داستانی که معلم کتابخوانی برای بچه ها می خواند، گوش دهد . تا این که روزی برای خانم کتابدار اتفاقی می افتد و شیر برای کمک به او مجبور می شود از مقررات کتابخانه سرپیچی کند . نویسنده کتاب میشل نودسن ، در کتابخانه شهر نیویورک سیتی واقع در نیویورک سال ها کتابدار بوده است. او می گوید : « هر کسی که کتابخانه را دوست دارد می داند که آن جا مکانی مخصوص و جادویی است . هر چند تا به حال با هیچ شیری همکار نبوده ام . . . اما خدا را چه دیده اید . . . . »