نظریهی جامعهی کوتاهمدت از دکتر کاتوزیان در سالهای گذشته بحثهای زیادی را ایجاد کرده است. بهطور خلاصه، ایشان معتقد است: ایران یک جامعهی کوتاهمدت است. یعنی جامعهای است که تداوم و تغییر ــحتی بنیادیترین تغییراتــ در آن کوتاهمدت بوده و علت آن هم فقدان چارچوب قانونی تثبیتشده و تخطیناپذیر است. قانونی که تداوم درازمدتبودن جامعه را تضمین کند. (کاتوزیان، ۱۳۹۰) با این فرض میتوان انتظار داشت از نگاه ایشان بلندمدتشدن رویهها و نهادهای جامعهی ایرانی کلید پیشرفت آن است. پرسشهای مهمی که از دل این مدعا برمیآید این است که بهجز حاکمیت قانون چه فرآیندها و تحولاتی میتواند به بلندمدتترشدن جامعهی ایران کمک کند؟ ضرورت، پیشنیازها و مراحل تحقق آن چیست؟ آیا قبول نظریهی جامعهی کوتاهمدت مستلزم پذیرش جبر تاریخی و حاکمیت یک نظام بسته در گذشته و آیندهی ایران است؟ آیا سویهی دیگر این نظریه باور به نوعی انسداد سیاسیـاجتماعی تاریخی در ایران است؟ این پرسشها ــصرف نظر از صحت پیشفرضهایشانــ در سالهای گذشته دستمایهی پارهای انتقادات به نظریهی ایشان نیز بوده است. بیشتر منتقدان بافت و جنس متغیرهای اجتماعی را به شرایطی وابسته میدانند که امکان صدور حکم واحد برای همهی آنها، آن هم در طول تاریخی چندصد ساله را غیرممکن میسازد. شهریور ۹۲ درست در روزی که آقای روحانی ــرئیسجمهورــ در سازمان ملل سخنرانی داشتند با دکتر کاتوزیان گپی دوستانه داشتم.