من این نامه را ننوشته ام که از کار حرف بزنم، یا راستش (به اصطلاح) پای غیبت های قدیمی را وسط بکشم. من دوستی دارم که نیازمند کمک است. البته نه دوستی از پوست و گوشت، هرچند از آن دوست ها هم به اجبار دارم. منظورم مجله ی صابون است، نشریه ی ادبی کوچکی که من صاحب امتیاز و سردبیرش هستم، که ضمیمه هایی سالانه تحت عناوین صابون اکسپرس و بهترین های صابون هم دارد. تصور می کنم چیزهایی در مورد ما در نشریات کوچک تر شنیده باشی، هرچند ممکن است از نقش من در مجله بی خبر بوده باشی (من اسمم را روی جلد مجله به رخ نمی کشم). ... با این وضعیت اقتصادی-و ناتوانی بارز آدم های نیکسون برای رتق و فتق امور-درآمد شخصی من کم شده، در واقع به صفر رسیده، در حالی که هزینه ها چند برابر شده. اگر اقدام جدی نکنم، صابون به کل از رده خارج می شود. از متن یکی از نامه های اندرو ویتکر، بنیان گذار و سردبیر مجله ی صابون