درنا ، داستان پیرمرد و پیرزنی است که نه بچه ای دارند و نه ثروتی. در یک روز برفی پیرمرد یک درنا را از تله نجات می دهد. همان شب دختری که راهش را گم کرده است، به خانه آن ها می آید و در آن جا ماندگار می شود. او از پیرمرد می خواهد برایش نخ بخرد و اتاقی در اختیارش بگذارد تا پارچه ببافد و از آن ها قول می گیرد که هنگام بافتن پارچه در اتاقش را باز نکنند. زن و مرد با فروختن پارچه های زیبایی که او می بافد، پول زیادی نصیب شان می شود؛ اما روزی پیرزن که از کنجکاوی بی طاقت شده است زیر قولش می زند و در اتاق را باز می کند و درنا را در حال بافتن پارچه می بیند و دختر نیز آن ها را ترک می کند. درنا یکی از داستان های منتشر شده در مجموعه داستان هایی برای فکر کردن است. این داستان بر اساس قصه ای عامیانه از ژاپن نوشته شده است.