وانیک کوختونتسی از نوجوانان روستای ست در کشور ارمنستان است و پدرش یکی از چوپانان دامپروری اشتراکی است که به همراه دیگر دوستان چوپانش زمستان را در درّه ی گایلابون می گذراند و به ندرت به روستا می آید. این شنبه نیز مانند شنبه های گذشته، وانیک برای پدرش غذا و لباس میبرد. مادر او را بدرقه میکند و وانیک به همراه سگشان، قاپلان، راهی دره گایلابون میشود. اما در میانه راه وانیک و قاپلان به درون غاری سقوط میکنند. غار هیچ راهی برای خروج ندارد و آذوقه کمی همراه وانیک است. اما وانیک باید نود روز، یعنی تا فرارسیدن بهار و آمدن چوپانان به دشتهای اطراف غار، زنده بماند. در این نود روز زندگی سخت و طاقت فرسا در غار سرد و تاریک، ماجراهای عجیبی برای وانیک اتفاق می افتد.