ما داریم طبیعت را از فرزندان خود میدزدیم. منظورم از گفتن این حرف این نیست که ما در حال نابودی طبیعتی هستیم که فرزندانمان از ما می خواهند آن را حفظ کنیم، گرچه متأسفانه این مسأله نیز در حال وقوع است. منظورم این است که تعریف ما از طیبعت از اساس به قدری خرده گیرانه و خشک بوده که با توجه به آن تعریفی که برای خود به وجود آورده ایم، دیگر چیزی به اسم طبیعت برای فرزندانمان هنگام بزرگسالیشان باقی نخواهد ماند. در حال حاضر انسان ها در حال استفاده از نصف کره زمین برای زندگی کردن، پرورش محصولات و تولید چوب، و نیز چرای حیوانات خود هستند. اگر تمامی انسان ها را روی هم بگذاریم وزنشان به ده برابر تمامی پستانداران وحشی روی هم رفته خواهد رسید. ما در دل جنگل جاده احداث می کنیم. به شن های سواحل اقیانوس ها خورده پلاستیک اضافه کرده ایم. ساختار خاک را با کودهای مصنوعی خود عوض کرده ایم. و البته، ساختار هوا را نیز تغییر داده ایم . آیا اگر عشقی ذاتی به دنیای طبیعت نداشته باشیم، واقعا لازم است که با طبیعت ارتباط برقرار کنیم؟ تریستن گولی بر این باور است که ارتباط واقعی، هر چه قدر هم که کم یا کوچک باشد، به شخصیت ما غنا می بخشد و به ما امکان می دهد تا هر موجود زنده را در شبکه ی پیچیده ی خودش ببینیم. او مجموعه تکنیک هایی به ما ارائه می دهد تا حواس مان را بیدار کنیم و درک و دریافت مان را از چرخه ها، درگیری ها و روابط طبیعت عمق بخشیم. ما با پرورش ذهنیتی درست، می توانیم درکی بهتر هم از دنیای درون خانه و هم دنیای بیرون از آن به دست آوریم.