در سال 1942 ، گشتاپو یک مخابره ی فوری داشت بدین صورت که : "او خطرناک ترین جاسوس متفقین است. ما باید او را پیدا کرده و نابود کنیم." هدف در تیررس آنان، یکی از اشخاص تراز اول بالتیمور به نام ویرجینیا هال بود که توانست راه خود را با رایزنی به عملیات ویژه اجرایی که سازمانی جاسوسی تحت عنوان وزارت امور جنگی غیرمردانه وینستون چرچیل بود باز کند. او نخستین زن از میان متفقین بود که به پشت خطوط دشمن اعزام شد و با وجود پای مصنوعی اش کمک کرد تا مشعل مقاومت فرانسه شعله ور شده و آن طور که امروزه می دانیم، انقلابی در جنگ مخفیانه ایجاد کند. ویرجینیا شبکه های عظیم جاسوسی در سرتاسر فرانسه به راه انداخت و از آسمان، اسلحه و مواد منفجره فرا خواند و به عنوان پایه ی اصلی مقاومت شناخته شد. با وجود اینکه آگهی هایی از چهره ی او که برای سرش جایزه گذاشته بودند همه جا را گرفنته بود، ویرجینیا از فرمان های تخلیه ای که پشت هم به او ابلاغ می شد سرپیچی کرد. هال سرانجام از طریق یک پیاده روی مرگبار از مسیر پیرنه به اسپانیا فرار کرد و پوشش او افشا شد. با این وجود، مصمم برای نجات جان افراد بیشتر، دوباره برگشت و با هدایت یک کمپ چریک پیروز گشت و موفق شد راه های باریک فرانسه را از چنگال نازی ها نجات دهد. سونیا پرنل برای نخستین بار بر پایه ی تحقیقات گسترده و جدید، زندگی پر رمز و راز ویرجینیا هال را در داستانی خیره کننده و الهام بخش از قهرمانی، جاسوس بازی، مقاومت و و پیروزی های شخصی او بر ناملایمات شوکه کننده به تصویر کشیده است. زنی که مهم نبود، داستانی نفس گیر از مقاومت درنده ی یک زن بود که به پیروزی در جنگ کمک نمود.