این کتاب، سومین داستان از داستانهای سه گانه جان کریستوفر، نویسنده علمی-تخیلی انگلیسی است که آثار وی در این زمینه طرفداران زیادی داشته و به زبانهای مختلف ترجمه شده است. در دو داستان پیشین، عده ای از ساکنان زمین که به ترتیبی از اسارت موجودات فضایی و هیولاهای فلزی سه پایه نجات یافته اند، به کوههای سفید پناه می برند و از آنجا با فرستادن دسته های شناسایی، موقعیت امنیتی شهر طلا و سرب را که جایگاه اصلی موجودات مذکور است، ارزیابی می کنند. آنها برای نجات ساکنان زمین از چنگ هیولاهای فلزی به داخل شهر نفوذ می کنند، اما برای خروج از آنجا دچار مشکل می شوند و… .