داستان هایی که در کتاب کجا ممکن است پیدایش کنم، در کنار هم نهاده شده اند، مجموعه ای از 5 داستان کوتاه هاروکی موراکامی هستند که به عقیده ی مترجم، به خوبی بیانگر سبک غالب داستانی این نویسنده اند. موراکامی داستان های مینیمال و فانتزی بسیاری دارد که خواندن آن ها نیز خالی از لطف نیست. این کتاب شامل پنج داستان کوتاه «فاجعه معدن در نیویورک»، «کجا ممکن است پیدایش کنم»، «سگ کوچک آن زن در زمین»، «راه دیگری برای مردن» و «خواب» است. داستان های کتاب کجا ممکن است پیدایش کنم (Where I Am Likely To Find It) شامل راه دیگری برای مردن و خواب است که به گفته مترجم، او آن ها را از ترجمه ی جی رابین به فارسی برگردانده است. هاروکی موراکامی (Haruki Murakami) نویسنده ی ژاپنی مشهوری است که به نظر می رسد تحت تاثیر ادبیان ملل مختلف، ادبیاتی جهانی و نه شرقی داشته باشد، با این وجود خود وی در مصاحبه ای می گوید: "ابتدا می خواستم یک نویسنده جهانی باشم اما بعد فهمیدم چیزی جز یک نویسنده ی ژاپنی نیستم. من حتی در آغاز کارم هم سبک ها و ترفندهای داستان نویسی غرب را به کار نگرفتم. "با وجود آنچه خود موراکامی در مورد نوشته هایش گفته است، به نظر می رسد ادبیات او شدیدا متاثر از ادبیات غرب باشد. منتقدان نیز معتقدند که داستان های موارکامی بیشر آمریکایی هستند تا ژاپنی. در بخشی از کتاب کجا ممکن است پیدایش کنم می شنویم: مطمئن نیستم فرق این دو را بدانم، فرق نگاه کردن به هوا و فکر کردن را. ما همیشه فکر می کنیم مگر نه؟ نه اینکه زندگی کنیم تا فکر کنیم، اما برعکسش همیشه هم درست نیست، که ما فکر می کنیم تا زندگی کنیم. من برخلاف دکارت معتقدم که ما گاهی فکر می کنیم تا نباشیم. خیره شدن به هوا شاید، ناخواسته، تاثیر عکس داشته باشد. "کجا ممکن است پیدایش کنم" یکی از داستان های کوتاه هاروکی موراکامی است. شوهر خانم کورومیزاوا گمشده است. یک کارگاه خصوصی درباره آنچه خانم کورومیزاوا به او می گوید یادداشت برداری می کند. او قصه گو ماست. "پدر شوهر من سه سال پیش توسط یک ماشین زیر گرفته شد و کشته شد و راننده فرار کرد." او داستان ناپدید شدن همسرش را با درگذشت پدر شوهرش آغاز می کند. "پدر شوهر من، سه سال پیش، خیابان، باران شدید، اول اکتبر، شب. من دوست دارم وقتی می نویسم بسیار محتاط باشم ، بنابراین مدت زیادی طول می کشد تا این کتاب نوشته شود. " راوی ما فردی موذی است ، خانم که در حال پرداختن به جزئیات است، او به این فکر است که آیا مداد او تیز است و یا مداد او چقدر تیز است! یا بینی یا پاهای آن خانم چه زیباست!!! به هر حال ... او وقت زیادی را برای پیدا کردن سرنخ و پیدا کردن آقای کورومیزاوا، صرف سوال کردن از مردم می کند، در حالی که در جستجوی پسر ناپدید شده است متوجه می شود که: "من تصور می کنم جستجوی من - در جایی - ادامه خواهد یافت. جستجوی چیزی که می تواند به خوبی راه را به من نشان دهد. امیدوارم که جستجو مرا به جایی برساند که بتوانم آن را پیدا کنم."