وقتی جنگ آوران برنده یا بازنده صحنه نبرد را ترک می کنند تازه آن ها از راه می رسند و کارشان را آغاز می کنند: جمع آوری زخمی ها و از پا افتاده ها و انتقالشان با وسایل سریع السیر به بیمارستان، آنجا که جینو استرادا و دیگر گروه جراحان بدون مرز آستین ها را بالا زده و مترصد نجات آخرین بقایای امید و بازگرداندن کورسوی حیات به پیکر مدهوش قربانیان بی نام و نشان جنگ های قبیله ای، خانگی و نژادپرستانه اند. کابل، زادگاه عمر، شهیدترین شهر جهان، شهری که خشونت کور آن را کن فیکون کرده است؛ و در عین حال جادویی ترین شهر دنیا، جایی که در آن احساس و اندیشه، سریع و عمیق، زاده می شوند و می توان زیر آسمان شفاف شب تن به بستر سپرد و ذهن را به حال خود رها کرد تا شگرف ترین پرسش ها در آن نقش بندد.