لورکا عمده ترین تأثیری که ایجاد می کرد بدون شک فقط در یک کلمه خلاصه می شد: جذابیت. اما این کلمه زیادی ساده است و باید دست کم سعی کنیم ببینیم جذابیت او حاصل چه چیزهایی بود. مسلما مهربان و دست و دل باز، بذله گو و پر حرف بود. می توانست در مورد تقریبا هر موضوعی فی البداهه ترانه ای بسازد. هم چنین می توانست از طریق موسیقی ایجاد ارتباط کند: پیانیستی فوق العاده بود، می توانست ساعت ها بنوازد و بخواند. نقاشی یا به بیان دقیق تر طراحی، سرگرمی دلخواه او بود. این کار را هر جایی می توانست انجام دهد. روی میز کافه، پشت کاغذ صورت غذا یا نامه. با موضوع های خاصی از قبیل فولکلور، هنر و ادبیات اسپانیایی کاملا آشنا بود و می توانست ساعت ها درباره آن حرف بزند، اما از آنجا که هم باهوش و هم با احساس بود، معمولا مواظب بود که حرف زدن را در انحصار خود درنیاورد. «هرشل بری کل» که او را خوب می شناخت، از شور و حرارت جوانانه او که با کنجکاوی بچگانه، درک عمیق روح اسپانیایی و ظرافت و پیچیدگی اندیشه های نو توأم بود، حرف می زند.