موضوع عامیانه این رمان نوشته نویسنده سرشناس انگلیسی (چارلز دیکنز) رفتارهای موجود در ادارات دولتی است که در ان زمان از نظر کندی کار و تنبلی کارکنان مورد اعتراض مردم بوده است. (ویلیام دوریت) در پی عدم اجرای قراردادی که با یکی از ادارات امضا کرده بود به زندان گزمه ها می افتد و انقدر انجا می ماند که به (پدر زندان گزمه ها) ملقب می شود. ایام حبس او با فداکاری های دختر کوچکش (امی) ملقب به دوریت کوچک تسکین می یابد. (ارتور کلن نم) نیز مردی است که به خانواده دوریت کمک می کند. بعد از مدتی امی به او علاقه مند می شود اما این علاقه اوایل دو طرفه نیست. با تغییر ناگهانی سرنوشت ویلیام دوریت وارث ثروت کلانی می شود و کلن نم نیز همان موقع به خاطر سفته های بی اعتبارش به زندان گزمه ها می افتد. این موضوع اتفاقاتی را به دنبال دارد که در ادامه داستان بازگو می شود.