گاوبازی و شکار از جمله علاقه های همینگوی بودند. او از طریق نوشتن درباره آنها ضمنا می خواست دست به تجربیات تازه ای بزند که جنبه ادبی داشته باشد. از این رو خیلی ها تپه های سبز آفریقا را شکار ادبی خواندند چون از نظر همینگوی فرصتی بود تا به قول خودش کتابی مطلقا واقعی بنویسد، در واقع آزمایشی به کار بندد تا ببیند که وصف یک سرزمین و گردشی یک ماهه به منظور شکار، در صورت روایت جز به جز آن، می تواند با اثری تخیلی رقابت کند یا نه. به عبارت دیگر رئالیسم بدون تخیل که تنها صورت گزارشی دارد اصولا می تواند جذابیت ادبی داشته باشد؟ همینگوی می گفت: «باید نثری به وجود آورد که فراتر از شعر رود.» شاید هم کنیای دلفریب سال های ۱۹۳۰ این امکان را به او داد تا در ترسیم مناظر همان طور که آرزویش بود چونان نقاشان امپرسیونیست فرانسوی عمل کند. امّا در روایت این کتاب، تأثیر مستقیم ماجراهای هاکلبری فین اثر مارک توین کاملا مشهود است و نمی توان آن را نادیده گرفت، به ویژه در توصیف رودخانه و جنگل. و اینکه می گویند تپه های سبز آفریقا بیانگر یک شکار ادبی است چندان هم دور از واقعیت نیست.