«ویلهلم دیلتای» فیلسوف و اندیشمند آلمانی بر این اعتقاد بود که کار علوم انسانی این است که آگاهی مستقیمی را گردآوری کند که پیشاپیش در مورد جنبه های گوگاگون حیات تاریخی موجود است و بکوشد این آگاهی را از طریق شناخت مفهومی تا حد ممکن سامان دهد. یکی از وظایف معرفت شناسی علوم انسانی این است که حدود و مشخصه هایی را شناسایی کند که در محدوده آنها می توان نظامی از علوم انسانی ترتیب داد و بررسی نمود که روش ها و شیوه های این علوم را تا کجا می توان از روش ها و شیوه های علوم طبیعی متمایز کرد. اما دیلتای این مسائل مربوط به معرفت شناسی و روش علوم انسانی را به عنوان بخشی از پرسش هایی بسیار گسترده تر در مورد ماهیت فهم انسان در متن این پرسش ها جای داده است . مترجم این کتاب قصد داشت پس از ترجمه جلد اول ، جلد دوم آن را ترجمه و روانه بازار نشر کند اما برای پرهیز از وقفه در کار ، ترجمه جلد سوم را آغاز کرد چرا که جلد دوم آن در دسترس نبود. طرح کلی دیلتای در تدوین علوم انسانی ، تعریف ، روش ، منطق و نتیجه آن در مقدمه جلد اول آمده است. ویلهلم دیلتای این مجلد را « تشکل جهان تاریخی در علوم انسانی » نامیده است . او عرفا عضو یکی از نحله های فلسفی آلمان پس از کانت محسوب می گردد که به نوکانتی ها مشهور شده اند.