رناتا ولف من کتاب «ولفی و فلای» هر روز یک مدل لباس می پوشد، تی شرت سفید، شلوار بنددار و یک جفت کتانی. او دل اش هم نمی خواهد با بچه های دیگر دوست شود و خواندن کتاب لاک پشت های دریایی جذاب ترین کار دنیاست. او علاقه ای به دوست شدن با پسرهمسایه هم ندارد اما رفتن مادر و پدر به مهمانی عموباب و تنها ماندن رناتا در خانه، ماجراهای عجیبی را به دنبال دارد. او سراغ کارتن یخچال می رود و آن را از زیرزمین می رود به سالن. رناتا می خواهد یک زیردریایی بسازد. ساخت زیردریایی خوب پیش می رود که سر وصدای در بلند می شود. رناتا در را که باز می کند لیوینگ استون فلات را می بیند که از دست برادرش فرار می کند. رناتا مجبور است او و صدای گیتار پلاستیکی و آوازخواندن اش را تحمل کند. وقتی زیردریایی آماده می شود اتفاق عجیبی می افتاد. خانه پر از آب می شود و هر دو به درون اقیانوس می روند.