روایتی ا ست از ذهن هایی که در پریشانی روزگارشان دچار بهت شده اند. حسین زاده که قبل این رمان کتاب «پاندای محجوب بامبو به دست با چشم هایی دورسیاه، در اندیشه ی انقراض» را منتشر کرده است، در «هزارپا» نیز سراغ روزگار پسر جوانی رفته که اتفاق های پیرامونش متعجبش کرده؛ پسر که عشقی به نسبت دیوانه دارد و مادری که وسواس های ذهنی و روحی اش به طنز نزدیک شده است. این میان روان کاوی را می بینیم که از همه ی شخصیت ها مجنون تر است و این ترکیب باعث هجوی شده بر روایت های مستقر و عرفی درباره ی روان شناسی. رمان با محوریت قتلی ساخته شده که در عین بلاهت بار بودن، غافلگیرکننده و شوک آور نیز هست. نویسنده تلاش کرده با طنز سیاه خود موقعیت ها، زبان و ماجراها را در وضعیتی قرار دهد که انگار از آن ها گریزی نیست. «هزارپا» مملو از شوخی ها و غافلگیری هایی داستانی ا ست که با خونسردی هر چه تمام تر سقوط رویاها و باورهای خوش آب ورنگ را روایت می کند. یک رمان گیرا و پرنفس.