از انقلاب ۵۷ ایران بیش از چهار دهه می گذرد. در این دوران تغییرات بسیاری در ساختار و بازیگران سیاسی کشور رخ داده و حوزه ی رفاه و سیاست گذاری اجتماعی نیز از این تغییرات بر کنار نبوده است؛ در این سال ها رویکرد سیاست گذاری از چپ گرایی تا راست گرایی در نوسان بوده است. با این میزان تنوع و تکثر یا تشتت و پریشانی، آیا همچنان می توان از منطق حاکم بر میدان سیاست گذاری اجتماعی و شکل گیری این سیاست ها سخن گفت؟ نویسنده در نظام نااجتماعی بر این باور است که چنین منطقی وجود دارد و می کوشد با مطالعه ای تاریخی، برساختی از هندسه ی میدان سیاست گذاری اجتماعی ایران پساانقلاب ارائه دهد و منطق صورت بندی سیاست های اجتماعی این دوران را تحلیل کند. در کتاب حاضر به پرسش های متعددی در تشریح معماری میدان پاسخ داده شده است: بازیگران فعال در مناسبات قدرت چه کسانی اند؟ چه تشکل هایی در حمایت از منافع خود موفق تر عمل کرده اند؟ و چه نیروهایی در صورت بندی سیاست ها یا ممانعت از آن ها تأثیر داشته اند؟ کوتاه آن که، نظام نااجتماعی کوششی است اکتشافی برای ترسیم نقشه ی ابتدایی میدان سیاست گذاری اجتماعی در ایران پساانقلاب.