شرلوک هولمز و سایه های سن پترزبورگ به قلم دنیل دی ویکتور، داستانی پلیسی و روانشناسانه است. مثل رمان جنایت و مکافات از فئودور داستایوفسکی بزرگ، که خود او رمانش را یک داستان روانشناسی حساب شده از جرم می دانست. داستانی درباره ی قتل دو انسان با تبر در شهر سن پترزبورگ روسیه. هر چند این ماجرا زمانی که یک جفت جنازه در یکی از خیابان های لندن پیدا می شوند، دیگر از حد یک داستان روانشناسی فراتر می رود. حالا دو جسد پیدا شده اند که فرق سرشان با تیغه ی تبر شکافته شده. برای اسکاتلند یارد، این جنایت ها، پرونده های قتلی اند که باید حل شوند؛ برای شرلوک هولمز، یک معمای فریبنده و جذاب اند؛ اما برای انسان اهل مطالعه ای همچون دکتر جان واتسون، این دو قتل، بازسازی کشتار بی رحمانه ای است که در داستان داستایوفسکی توصیف شده بود. اگر حق با واتسون باشد، قاتل چه هدفی از بازسازی حقیقی این قتل های افسانه ای داشته؟ در خلال داستان سوالات جذاب دگیری نیز توسط دکتر واتسون پرسیده می شود. مثلا اینکه آیا داستان جنایت و مکافات بر اساس یک جنایت واقعی بوده؟ آیا قاتلی که هولمز در حال گشتن به دنبال اوست با قاتل رمان داستایوفسکی ارتباطی دارد؟ آیا راسکولنیکوف داستان جنایت و مکافات واقعا وجود دارد و به هولمز کمک می کند تا معمای این جنایت که در انگلیس اتفاق افتاده را حل کند؟ پاسخ به این سوالات در پشت پرده ای از اتفاقات طبقه بندی شده از عجایب روسی و انگلیسی مخفی شده است. عجایبی که این کنجکاوی را در خواننده برمی انگیزاند که آیا افشاگری نهایی داستان آن قدر قوی خواهد بود که تکلیف اوضاع را روشن کند یا خیر.