یک شام خانوادگی نوشته کازوئو ایشی گورو داستان کوتاهی است که از جوانی خبر می دهد که از خانه پدری اش در ژاپن دیدار می کند. او آن شب برای شام به خانه می آید و خاطرات ناگوار و دشواری را از کودکی برای او یادآوری می شود. مادر این جوان مرگ ترسناکی از خوردن ماهی مسموم به نام فگو داشت و شوهر، پسر و دختر خود را تنها گذاشت. پدر این پسر، جانباز جنگ جهانی دوم، هنوز از مرگ همسرش غمگین است. این داستان از طریق مکالمات و خاطرات مشترک بین پسر، پدر و خواهر به اشتراک گذاشته می شود. خانواده کاملا رسمی هستند و فقط دختر وقتی پسر به خانه می آید نشانه ای از نشاط و سرزندگی را ابراز می کند. او اغلب در اطراف برادرش می خندد. نماد داستان چاهی قدیمی در حیاط خلوت بیرون از خانه پدر است. وقتی خواهر و برادر به چاه برمی گردند، در مورد روحی (زن مسن در یک کیمونو سفید) شوخی می کنند، اما پسر هنوز قسم می خورد که سالها پیش بصیرت بینایی داشته است. هنگامی که شام آماده شد، سکوت زیادی به وجود می آید که پدر همچنان ماهی را به عنوان یک وعده غذایی بچه ها می دهد. پدر می خواهد پسرش مدت طولانی در ژاپن با او بماند و هر وقت مکالمه ای مبنی بر بازگشت پسرش به کالیفرنیا مطرح شود، او را مجاب می کند که در خانه بماند.